درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دانشجویی و آدرس gheghereghegho.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 43
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1



دانشجویی
سلام این وبلاگ به پیشنهادوکمک بعضی ازبچه های باحال طراحی شده امیدوارم که خوشتون بیادخوش امدین
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, :: 19:26 ::  نويسنده : maryam       


 

سوالات کنکور سراسری اسگلان ایران !!(مطالب طنز)

 

 

 

ادبی :

ا – در بیت زیر منظور از ساقیا چیست ؟

« ساقیا آمدن عید مبارک بادت »

الف ) ساقیهایی که در کوچه و بازار می بینیم

ب ) کار و کاسبی ساقیا تو عید توپه توپه

ج ) ساقی کمر باریک

د ) ساق یا مچ ؟؟

2- شیرین وفرهادکجا مردند ؟ چرا ؟

الف ) زیر کوه بیستون ..چون ستون نداشت ریخت رو سرشون

ب ) بین کوه بیستون و باستون…. دلیلشو نمیدونم

ج ) بین بیستون و پیستون و رینگ و لاستیک چخ چخی

د ) به علت خوردن سیگاروکشیدن مشروب

  3-آرایه های ادبی چه نقشی در ادبیات دارند ؟

الف ) نقش فوق العاده مهمی دارند

ب ) موجب می شود اشعار مودبی داشته باشیم

ج ) نقش حیاتی را ایفا می کنند

د ) نقش بابان را هم ایفا می کنند


4- جمع مکسر کلمه دارکوب چیست ؟

الف ) دراکیب

ب ) درکیبا

ج ) دروگبا

د ) گربه


ورزشی :

۱1-تیم قرمز پوش پایتخت

الف- پرسپولیس

ب - پرس آشخور

ج - پرس بازو

د - ماشاالله بازو

تیم آبی پوش پایتخت-2

الف ) استقلال

ب ) استقکر

ج) استقکور

د ) استقفرالله

3- پر افتخار ترین تیم مادریدی جهان ( پایتخت اسپانیا)

الف ) اسپارتا پراگ جمهوری چک

ب ) شاختار دونتسک بلژیک

ج ) شهید فخرالدین کابل افغانستان

د ) علی دایی


3- ملی پوش جوان آرژانتینی بارسلونا

الف ) لیونل مسی

ب ) لیونل طلایی

ج ) مهدی سر طلایی سرور لنگیایی

د ) توپ تانک فشفشه........


 
4-این تیم بیشترین تعداد قهرمانی در جام جهانی فوتبال را دارد؟

الف ) ترینیداد و توباگو

ب ) شیکاگو بولز

ج ) تیم ملی

د ) مایکل شوماخر

5-تیم قدرتمند آفریقایی ؟

الف ) ساحل عاج

ب ) دریای منقار

ج ) شبه جزیره زرافه

د ) خلیج شامپانزه

6- بازیکن سیه چرده آفریقایی نوک حمله بارسلونا ( از کشور کامرون)

الف ) دیوید بکام

ب ) ساموئل بکام

ج ) سام و نرگس

د ) نلسون ماندلا

هنری:

1- بازیگر رنگین چشم معروف ، نقش جک در فیلم تایتانیک

الف ) جکی جان

ب ) دیکاپریو بلوچی

ج ) لئوناردو داوینچی

د ) پارسا پیروزفر

2- فیلم معروف جیمز کامرون که در مورد کشتی تایتانیک ساخته شده

( با بازی تست بالایی در نقش جک )

الف ) خوب بد زشت

ب ) دزدان دریایی کاراییب ۳

ج ) گودزیلا علیه گیدورا

د ) خشم اژدها

3- کینگ کونگ که بود ؟

الف ) لئوناردو دی کاپریو

ب ) به سبک فیلمهای رزمی جکی جان و مرحوم بروسلی گویند

ج ) پایه گزار ورزش پینگ پونگ بود

د ) برنده بیشترین جایزه اسکار در کن بود

4- انیمیشن محبوب چند سال اخیر؟

الف ) شرک ۳

ب ) کفر ۲

ج ) منافق ۵

د ) مرگ بر اسراییل!!

5-بازیگر نقش مرد فیلم معروف آقا و خانم اسمیت

الف ) براد پیت

ب ) براد گالون

ج ) براد ۱۷ کیلویی

د ) براد روغن نباتی لادن

ریاضی:

1- سینوس ۱۶۵ درجه چقدر میشود ؟

الف ) بیشتر ازاین ها میشود

ب ) تانژانت

ج ) جوابی ندارم

د ) همه موارد

2- یک بشکه دو هزار لیتری آب داریم اگر روزی یک لیوان آب ازآن برداریم چه میشود ؟

الف ) تمام میشود

ب ) دوباره آبش میکنیم

ج ) دوباره تمام میشود

د ) به گزینه الف مراجعه شود

3- معادلات چند مجهولی را چگونه حل میکنیم

الف ) با مداد

ب ) عکس مجهول ها را به روزنامه می دهیم

ج ) به سختی حل می کنیم

د) پلیس را در جریان می گذاریم

(a+b)*2+(a+b)*24-این چه نوع اتحادی است؟

الف ) اتحاد جماهیر شوروی

ب ) اتحاد سوم شخص مفرد

ج ) والا به خدا …این چه نوع اتحادیه

د ) اتحاد دو مجهولی

تاریخی:

1- اسکندر مقدونی کی به ایران حمله کرد ؟

الف ) دم دمای صبح بود

ب ) نامرد نصفه شب حمله کرد

ج ) جنگ جهانی دوم

د ) ۱۳ آبان

2- عهد نامه ی ننگین تاریخی ایران؟

الف ) عهدنامه گلستان

ب ) عهدنامه بوستان

ج ) عهد نامه شاهنامه فردوسی

د ) عهدنامه مثنوی خواجه شمس الدین مولوی ملقب به مولانا

3- کریم خان زند پایه گزار کدام سلسله بود ؟

الف ) سلسله میدون ولیعصر

ب ) سلسله فاطمی گلها

ج ) سلسله تخت طاووس

د) سلسله هفت تیر

4- بیست ودوی بهمن سال ۱۳۵۷ در چه تاریخی بود ؟

الف ) کودتای ۲۸ مرداد

ب ) ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱

ج ) قیام خونین ۱۵ خرداد

د ) تو پاییز بود

اطلاعات عمومی

1- حیوان نجیب به آن می گویند ؟

الف) کروکودیل

ب ) گوریل

ج ) اختاپوس

د ) سگ هار

2- همراه داشتن آن در هنگام موتور سواری لازم و ضامن سلامتی راکب است ؟

الف ) بوق ۱۸ چرخ

ب ) عینک ریبند ! ( مخصوصا در آبادان)

ج) آهنگ ترمز بلبلی

د) ز ید

3- در کدامیک از شرایط زیر نباید رانندگی کنیم

الف ) وقتی که در مترو هستیم

ب ) وقتی که انگشتمان در دماغمان هست

ج ) هنگام قضای حاجت

د ) هنگامی که ترمز ماشین بریده و باسرعت ۱۸۰ کیلومتر در فاصله ده متری دره هستیم

 

 



جمعه 24 شهريور 1391برچسب:, :: 15:51 ::  نويسنده : farzane       

خب همونطور که اطلاع دارید خانوم ها با سوسک ها از قدیم الایام در حال جنگ بودن و این خشم و درگیریها سابقه ی زیادی داره که اکثرا هم سوسک ها پیروز بوده اند. در اینجا یه سری نظریه داریم از دختر خانوم های دانشجو در رشته های مختلف دانشگاهی در مورد سوسک ها. دعا میکنیم با این پیشرفت علم راهی پیدا بشه که خانوم ها، سوسک ها را شکست بدهند.






دانشجوی زبان و ادبیات فارسی : او هیچوقت حرفی نمی زند ولی با سکوتش هزاران حرف را به من می آموزد!

دانشجوی روانشناسی : درون گرا ، خجالتی ، کم حرف ، یک شخصیت منحصر به فرد!

دانشجوی علوم سیاسی : به هیچ دسته و گروهی وابسته نیست ، تک و تنها برای هدفش تلاش می کند!

دانشجوی برق : وقتی روشنایی و خاموشی در نحوه حرکت او بی تاثیر است من را متوجه نیرویی فراتر از برق می کند!

دانشجوی کامپیوتر : مغز کوچک او با آن همه ذخایر اطلاعاتی بسیار پیشرفته تر از فلش ۳۲ گیگ است!

دانشجوی فیزیک هسته ای : زندگی در خوابگاه حق مسلم اوست!

دانشجوی تربیت بدنی : آنقدر عضلاتش نیرومند است که می تواند از دیوار راست هم بالا برود!

دانشجوی آمار : بدون شک از یک روش آماری قوی برای محاسبه تعداد فرزندانش بهره می برد!

دانشجوی اخلاق : آنقدر با مرام و پایبند به اخلاقیات است که تا به حال نگذاشته هیچکس اشک او را ببیند حتی زمانیکه فرزندش را جلوی چشمانش له می کنند!

دانشجوی علوم ارتباطات : تا او هست ، هیچکس تنها نیست

منبع : Sirish.Ir

دانشجوی زبان شناسی : هیچکس زبانش را نمی فهمد!

دانشجوی حقوق : با اینکه همیشه شاهد اعمال دانشجویان است ولی هیچوقت و در هیچ دادگاهی علیه آنان شهادت نمی دهد!

دانشجوی جغرافیا : مکان ، آب و هوا و شرایط محیطی در او تاثیری ندارد چون او همه جا هست!

دانشجوی مهندسی : شجاعتش برایم قابل تحسین است چون ماکت هر پل یا ساختمانی را که می سازم بدون توجه به احتمال تخریب آن ، به رویش می رود و افتتاحش می کند!

دانشجوی پزشکی : تنها موجودی است که از تیغ تشریح من هراسی ندارد و به طرفم می آید تا با فدا کردن جانش موجب پیشرفت علم پزشکی شود!

دانشجوی مدیریت : با آن جثه کوچک ، آنچنان خانواده پر جمعیتش را مدیریت و اداره می کند که انگار مدیر بودن باید در خون هر کس باشد و درس خواندن بی فایده است!

دانشجوی علوم تربیتی : شیوه تربیتی او در تعلیم فرزندان بی شمارش برایم قابل احترام است چرا که تمام آن فرزندان بی چون و چرا ادامه دهنده راه او می باشند!

دانشجوی زمین شناسی : کاش می توانستم به مانند او به اعماق زمین بروم و ندیدنی ها را ببینم!

دانشجوی زبان انگلیسی : ! It is always silent

دانشجوی تاریخ : گذشت اعصار و قرون نتوانسته هیچ تاثیری در ظاهر و عقاید و شیوه زندگی او بگذارد!

دانشجوی فلسفه : همیشه فلسفه وجودی او برایم سوال بوده ولی مطمئنم که درپس خلقتش هدفی والا نهفته است!

دانشجویهنر : هیچوقت منتظر نمی شود تا بتوانم پرتره اش را تمام کنم!

دانشجوی مکانیک : با الهام از او توانستم خودرویی بسازم که هم در آب و خشکی حرکت کند و هم بتواند از سطوح صاف و صیقلی بالا برود! 



جمعه 24 شهريور 1391برچسب:, :: 15:50 ::  نويسنده : farzane       

آخرین جملات و کلمات قبل از مرگ به نقل از عزرائیل





آخرین کلمات یک نارنجک‌ انداز : گفتی تا چند بشمرم؟

آخرین کلمات یک جهانگرد در آمازون : این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست…

آخرین کلمات یک دربان : مگه از روی نعش من رد بشی…

آخرین کلمات یک دوچرخه‌ سوار : نخیر حق تقدم با منه!

آخرین کلمات یک دیوانه : من یه پرنده‌ ام!

آخرین کلمات یک برقکار : خوب حالا روشنش کن…

آخرین کلمات یک ملوان زیر دریایی : من عادت ندارم با پنجرهء بسته بخوابم…

آخرین کلمات یک متخصص خنثی بمب : این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه…

آخرین کلمات یک سرنشین اتومبیل : برو سمت راست راه بازه…

آخرین کلمات یک پلیس : شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره…

آخرین کلمات یک چتر باز : پس چترم کو؟

آخرین کلمات یک خبرنگار : بله، سیل داره به طرفمون میاد…

آخرین کلمات یک خلبان : ببینم چرخها باز شدند یا نه؟

آخرین کلمات یک داور فوتبال : نخیر آفساید نبود!

آخرین کلمات یک شکارچی : مامانت کجاست کوچولو؟.

آخرین کلمات یک غواص : نه این طرفها کوسه وجود نداره…

آخرین کلمات یک فضانورد : برای یک ربع دیگه هوا دارم…

آخرین کلمات یک قصاب : اون چاقو بزرگه رو بنداز ببینم…

آخرین کلمات یک کامپیوتر : هارد دیسک پاک شده است…

آخرین کلمات یک کوهنورد : سر طناب رو محکم بگیری ها…

آخرین کلمات یک گروگان : من که میدونم تو عرضهء شلیک کردن نداری…

آخرین کلمات یک گیتاریست : یه خرده ولوم بده…

آخرین کلمات یک انسان عصر حجر : فکر میکنی توی این غار چیه؟

آخرین کلمات یک ملوان : من چه میدونستم که باید شنا بلد باشم؟

آخرین کلمات یک بندباز : نمیدونم چرا چشمام سیاهی میره…

آخرین کلمات یک پزشک : راستش تشخیص اولیه‌ام صحیح نبود. بیماریتون لاعلاجه…

آخرین کلمات یک قهرمان : کمک نمیخوام، همه‌ اش سه نفرند…

آخرین کلمات یک قهرمان اتوموبیلرانی : مکانیک یادش رفته ترمز رو درست کنه!

آخرین کلمات یک کارآگاه خصوصی : قضیه روشنه، قاتل شما هستید!

آخرین کلمات یک بیمار : مطمئنید که این آمپول بی خطره؟

آخرین کلمات یک پیشخدمت رستوران : باب میلتون بود؟

آخرین کلمات یک جلاد : ای بابا، باز تیغهء گیوتین گیر کرد…

آخرین کلمات یک مادر : بالأخره سی‌دی‌ هات رو مرتب کردم…

آخرین کلمات یک متخصص آزمایشگاه : این آزمایش کاملاً بیخطره…

آخرین کلمات یک متخصص کامپیوتر : معلومه که ازش بکاپ گرفتم!

آخرین کلمات یک معلم رانندگی : نگه دار! چراغ قرمزه!



جمعه 24 شهريور 1391برچسب:, :: 15:49 ::  نويسنده : farzane       

تفاوت مردم وقتی در دستشویی گیر میافتند (طنز جالب و معنی دار)

شهروند نوجوان : گریه و زاری راه می اندازد و مادرش را صدا می زند!

شهروند دهه ۷۰ (مذکر): سر جای قبلی خودش می نشیند. با آرامش آی فون را از جیب شلوار قرمز رنگش درمی آورد و آهنگ «نازنین ناز نکن درو رو کسی باز نکن …» را گوش می دهد!

شهروند دهه ۷۰ (مونث): سر جای قبلی خودش می نشیند. با آرامش آی فون را از کیف رنگی رنگی اش درمی آورد و اپلیکیشن تبدیل موبایل به آینه را فعال می کند. سپس با کمک آینه مشغول زیباسازی صورت خود می شود!

شهروند دهه ۶۰ (مذکر): در فکر این است که آیا پدرش برای تنبیه، در را از پشت قفل کرده است؟! آیا نامزدش که نیم ساعت دیگر سر چهار راه انقلاب با هم قرار داشتند، رابطه اش را با او به هم می زند؟ آیا گشت ارشاد نامزدش را دستگیر می کند؟! آیا مادرش در مورد بویِ بدِ لباس هایش فکر بدی می کند؟! آیا در این لحظه دارند از او فیلم می گیرند تا علیه اش در دادگاه استفاده کنند؟ آیا زنده خواهد ماند؟! آیا … در حالی که همین طور به فکررهایش ادامه می دهد، با نگرانی از جیب شلوار جین آبی رنگش، یک سکه در می آورد و با آن به درِ دستشویی می زند!

شهروند دهه ۶۰ (مونث): در فکر این است که آیا پسر های هم دانشگاهی اش با او شوخی کرده و در را از پشت قفل کرده اند؟ اگر خواستگارش این موضوع را بفهمد؟! اگر تا شب اینجا بماند و درِ خوابگاه بسته شود؟! اگر به خانواده اش در شهرستان اطلاع بدهند؟! اگر پدرش دیگر اجازه ادامه تحصیل به او ندهد؟! اگر او را مجبور کنند تا با پسرِ مش قاسم ازدواج کند؟! اگر از پسر مش قاسم بچه دار شود؟! اگر مجبور باشد تمام عمرش را خانه داری کند؟! اگر … در حالی که برای سرنوشت شوم خودش گریه می کند از داخل کوله لپ تاپش یک آینه درمی آورد و ریمل های ریخته شده روی صورتش را پاک می کند!

شهروند دهه ۵۰ (مذکر): یاد جوانی های خود می افتد که چقدر پر زور بود و می توانست در دستشویی را از جا بکند! از جیب شلوار پارچه ای خاکستری رنگش، یک ماژیک در می آورد و روی در دستشویی یادگاری و شعر می نویسد!

شهروند دهه ۵۰ (مونث): به خودش تلقین می کند که برای رسیدن به آرمان های برابری حقوق زنان با مردان، باید این شرایط سخت را تحمل کند. در همین حال سعی می کند تصویر خودش را در کاشیِ سفید دستشویی ببیند و جوش سه روز مانده روی صورتش را منهدم کند!

شهروند زندانی: سعی می کند با یک قاشق چای خوری دیوار دستشویی را خراب کند تا بتوان از مسیر فاضلاب فرار کند!

شهروند روشن فکر: از وقت به دست آمده نهایت استفاده را می کند و از داخل تبلتش مشغول خواندنِ ایبوکِ «جامعه باز و دشمنان آن» (کارل پوپر) می شود!

شهروند روشن فکر نما: یک گوشه ای می نشیند و سیگار می کشد!

شهروند شاعر: شعر می سراید؛ «سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند / و با این بو اگر در پشت در مانند، درمانند!»

شهروندن فرهیخته: در هر شرایطی به فرهنگ سازی فکر می کند. از داخل کلاسورش یک روان نویس مشکی در می آورد و با خط نستعلیق روی در دستشویی می نویسد:

ای دوست، بعد از هر فشار و کِش مکش لطفا سیفون بالای سرت را بکش

شهروند متوقع: سیفون را می کشد و می گوید: «بیا اینم سیفون، حالا در رو باز کن بیام بیرون!»

شهروند مهندس: سعی می کند با باز کردن لولای در، از دستشویی خارج شود.

شهروند فیزیکدان: از فرمول فشار (P=F/A) استفاده می کند. شیر آب را تا انتها باز می کند و مسیر آب را به طرف در خروجی می گیرد، سپس با کمک انگشت شستش، دهنهِ شلنگ را تنگ و تنگ تر می کند تا با کم شدن سطح (A) فشار افزایش یابد و بتواند در را سوراخ کند!

شهروند کامپیوتردان: برق دستشویی را یک بار خاموش و روشن (ری استارت!) می کند، سپس دستگیره در را فشار می دهد تا ببیند آیا قفل در باز شده است یا نه؟

شهروند اختلاسی: به نگهبان یک میلیارد رشوه می دهد تا در را برایش باز کند.

پوتین: به مدمدوف زنگ می زند و گرای دستشویی را به او می دهد. بعد از چند دقیقه یک هلیکوپتر نظامی بر بالای دستشویی ظاهر می شود. کماندو ها سقف دستشویی را به وسیله موشک آر پی جی منفجر می کنند و با کمک عملیات راپل، پوتین را از دستشویی به داخل هلیکوپتر می آورند! پوتین مدمدوف را بغل می کند و در گوش او می گوید: «نشون دادی که لیاقت داری باز هم بعد از من رئیس جمهور بشی! دیگه داشتم خفه می شدم!»

دولت: به رئیس دفترش زنگ می زند تا از شهرداری به دلیل ترویج بی بند و باری، تجاوز به حریم خصوصی شهروندان، سوء استفاده از اموال عمومی، گران شدن سکه! افزایش بیکاری، مهاجرت پرستاران و … شکایت کند!

شهروند نگران: با ۱۲۵ تماس می گیرد.

شهروند خیلی نگران: با ۱۱۵ تماس می گیرد!

شهروند رِند: نوشته های رویِ در و دیوارِ دستشویی را می خواند و برخی از شماره ها را در موبایلش ذخیره می کند!

شهروند معمولی: کمی در را فشار می دهد، در باز می شود، دستش را داخل روشویی می شورد، آبی به موهایش می زند و خارج می شود! 



پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, :: 21:3 ::  نويسنده : farzane       

 

 اینجا خوابگاه دختران هست یا دانشگاه؟

 

امروز در این پست کلیپی رو اماده سازی کردیم که دختران دانشجو در کلاس خوابشون برده

برای دانلود اینجا کلیک کنید

 

 

 



پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, :: 21:2 ::  نويسنده : farzane       

ورزشهای مخصوص مغز و فواید آنها

تحقیقات جدید نشان می دهد که ورزش مغز به طور منظم به میزان قابل توجهی احتمال ابتلا به بیماری های مربوط به زوال عقل، مثل آلزایمر را کاهش می دهد.

خبرنگار پزشکی، دکتر امیلی سنای، می گوید، وقتی صحبت از فواید ورزش منظم مغز پیش می آید، هیچ پاسخ قاطعی وجود ندارد. اما، او اعتقاد دارد، شواهد زیادی نشان می دهد که فعالیت های تقریحی تحریک کننده ذهن خطر بیماری های مربوط به زوال عقل را کاهش داده و با بالا رفتن سن، به حفظ توانایی شناختی کمک می کند.
 

در ژورنال پزشکی نیو انگلند، محققان به بررسی فعایت های تفریحی افراد سالخورده طی بیست سال، پرداختند تا ببینند این افراد به زوال عقل مبتلا می شوند یا خیر. این تحقیق همچنین نتیجه درگیر کردن و چالش ایجاد کردن برای مغز را با انجام فعالیت هایی مثل حل کردن جدول، بازی...

 
 

 



چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, :: 9:49 ::  نويسنده : maryam       


مرد بیکاری برای آبدارچی گری در شرکت مایکروسافت تقاضای کار داد. رئیس هیات مدیره با او مصاحبه کرد و نمونه کارش را پسندید.سرانجام به او گفت شما پذیرفته شده اید. آدرس ایمیل تان را بدهید تا فرم های استخدام را برای شما ارسال کنم.مرد جواب داد : متاسفانه من کامپیوتر شخصی و ایمیل ندارم.رئیس گفت امروزه کسی که ایمیل ندارد وجود خارجی ندارد و چنین کسی نیازی هم به شغل ندارد
مرد در کمال ناامیدی آنجا را ترک کرد. نمی دانست با ده دلاری که در جیب داشت چه کند.تصمیم گرفت یک جعبه گوجه فرنگی خریده دم در منازل مردم ان را بفروشد. او ظرف چند ساعت سرمایه اش را دوبرابر کرد . به زودی یک گاری خرید. اندکی بعد یک کامیون کوچک و چندی بعد هم ناوگان توزیع مواد غذایی خود را به راه انداخت.
او دیگر مرد ثروتمند و معروفی شده بود. تصمیم گرفت بیمه عمر بگیرد. به یک نمایندگی بیمه رفت وسرویسی را انتخاب کرد. نماینده بیمه آدرس ایمیل او را خواست ولی مرد جواب داد ایمیل ندارم. نماینده بیمه با تعجب پرسید شما ایمیل ندارید ولی صاحب یکی از بزرگترین امپراتوریهای توزیع مواد غذایی در آمریکا هستید. تصورش را بکنید اگر ایمیل داشتید چه می شدید؟ مرد گفت: احتمالا آبدارچی شرکت مایکروسافت!



چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, :: 9:49 ::  نويسنده : maryam       

روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت.
فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: ” می آید، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.
” فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:

” با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست گنجشک گفت:
” لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این توفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست.
سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:
” ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. ” گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.
خدا گفت: ” و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی. ” اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت و صدای گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.



چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, :: 9:43 ::  نويسنده : maryam       

"در ایامی که صاف و ساده بودم"

به فکر درس و مشق افتاده بودم

همیشه جــــزوه ای انــدر بَرَم بود

سرم لای کتــــــــاب و دفترم بود

همـــــــه درها به رویم بسته بودم

ز خرخــــوانی شدیداً خسته بودم

ز خواب و از خوراک افتاده بودم

بـــــه بَربَچ پاســــخ رد داده بودم

خـــــریٌت کرده بودم بیش در بیش

پراندم از خــودم بیگانه و خویش

بــه عشقم اس ام اس دیگر نــدادم

جگــرخون می شوم افتد چو یادم

نمــــودم دَس بسر،عشق نهــــــانم

دلیـــــــــــــل این حماقـت را ندانم

موبایلـــــــــــم را همیشه آف کردم

حسابی خر شدم من گــــاف کردم

زدم بر کـــــــــامپیوتر چهار تکبیر

نمـــــــودم قهر با آهنگ و تصویر

نکــــــردم رایت آهنگ جـــــدیدی

شکستم رایتر و دستـگاه وسی دی

ز خود ضبط خَفـَن را دور کــــردم

به شدت خویش را سانسور کــردم

نه در فکــــــــــــــر کانال ماهواره

نمودم جمــــع دیشش را دوبـــــاره

ز فکــــــــــرم دور شد لیلا و اندی

فراموشــــــــــم بشد آهنگ سندی

برفت از یاد آهنگ متــــــــــــالیک

ندیدم فیلــــــــم های خوب و آنتیک

ز اینترنــت شدیداً دور گشتـــــــــم

چو خود می خواستم مجبور گشتم

ز وبگـــــــردی نمودم ترک عادت

ز بیخوابی بکـــــردم خویش راحت

ز چت کردن نمودم توبه ای سخت

خیالــــــم شد کمی آسوده و تخت

بکردم آی دی او را فـــــــــراموش

نمــــودم لامپ خود را باز خاموش

نکـــــردم هیچ ایمیلی دگـــــــر باز

خریٌت را نکـــــــردم باز آغــــــــاز

کشـــــــــاکش بود در اعماق جانـم

کسی آگـــــــه نمی شد از نهانـــم

خـــــلاصه خویش را محدود کردم

ره ابلیس را مســـــــدود کــــــــردم

سر ساعت به پـــــای کــــــار بودم

ز صبح تــــــــا نیمه شب بیدار بودم

نمـــــــــــودم در شگفت افراد خانه

ندادم دست خویشــــانم بهـــــــــانه

دگـــــــر بهر غذا کی داد کـــــــردم

برای شــــام کی فریـــــــــاد کــردم

شدم راضی به خــــــــــامه با مربا

نبودم دیگــــــر اندر فکـــــــــر پیتزا

هرآنچه مــــــادرم می پخت خوردم

دگـــــــر من آبـــــــــرویش را نبردم

همــــــــــــه گفتند بَه بَه چه جوانی

خـــــــــدا قسمت کنــــــد در زندگانی

خوشـــــــــا بر حال شخص مادر او

زده این بچٌه تـــــاجی بر ســـــــــر او

چگــــــــونه یکشبه این گونه گشته

چـــــــــه بـــوده اینچنین وارونه گشته

همه اندر شگـفت از کـــــــــار ایٌـام

چگــــــونه گشته اسب سرکشی رام

خلاصه کار مـــــا درس و دعا بود

به تست و نکته فکــــــــــرم مبتلا بود

نمــــــــودم دوره هر درسی فراوان

خـــــــــریدم جزوه از آینده ســــــازان

شدم درتست، حــاذق چون قلم چی

شدم دکتر پس از آن نسخــــه پیچی

چو تــــــابستان شد و هنگام کنــکور

هــزاران بـــــــــــــار رفتم تا لب گور

ولی ما امتحــــــــــان را خوب دادیم

به خود مــــــــــا وعدۀ مطلــوب دادیم

پذیرفتــــــــــه شدم در رشته ای ناب

نمی دیــــــدم چنین چیزی بجز خـواب

درآمـــد اسم من در روزنـــــــــــامه

زدند عکس مــــــــــــــرا در هفته نامه

درآوردم ســـــــــــری در بین سرها

به رویــــم بـــــــــاز شد آن بسته درها

بگفتــــــــــــــا دختر همسایه تبریک

به من تقـــــدیم شد یک هدیــــۀ شیک

پـــــــدر برمن بگفتــــــــــــــا آفرینا

نمـــــــودی رو سفیـــــــــــــــدم نازنینا

دگـــــــــر مادر نگو با شور و شادی

بگفتــــــــا پاسخم را خــــــــــوب دادی

به پــــــا بنمود جشن بـــــا شکوهی

ز دوش خویشتن برداشت کــــــــــوهی

شـــــــدم وارد به دانشگـــــاه تهران

نمودم سعی و کوشش ها فـــــــــراوان

گــــــــرفتم مدرکـــی با نمـــرۀ خوب

خریدم بهر آن یک قــــــــــاب مرغوب

نمودم قاب یعنی مــــــــــــــا فلانیم

مهندس گشته ایــــم و شادمــــــــانیم

به کـــــــــــار خویشتن مغرور بودم

ز ژرفـــــای حقــــــــــــــایق دور بودم

چو بگذشت زین قضایا چند مـــاهی

ز دانشگــــــاه بگرفتم گـــــــــــــــواهی



چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, :: 9:43 ::  نويسنده : maryam       

گربه‌هاي بسيار را گفته كه بساط تعقيب دانشجو بگسترانند و جيرجيرك‌هاي بي‌شمار را فرموده كه شب تا صبح آواز بخوانند. بساط ورزش صبحگاهي به جاي كپسول‌هاي گاز فراهم آورده و براي مطالعه چهارصد دانشجو اتاقي چون لانه گنجشك مهيا ساخته. دانشجوي فعال را در اثر شلوغي به ديوانه‌اي بدحال تبديل كرده و اتاق تلويزيون به جهت حضور پوست تخمه تعطيل.

ابر و با د و مه و خورشيد و فلك در كارند همه ليسانسه‌ها پس ز چه رو بيكارند؟



ادامه مطلب ...